زنی از کوه های دوشنبه ...

ساخت وبلاگ
  گرچه دور خانه ام صدها نگهبان داشتم باز با غم رفت و آمد های پنهان داشتم گرچه تنها حربه ام اشک است حالا ، یک زمان_ در نگاهم جنگجوهای فراوان داشتم.. از همان روزی که آدم سیب را از من گرفت پا به پایش در دل تاریخ جریان داشتم عشق با من بود لیلاوار یا سودابه وارخوب و بد.. اما به احساس خود ایمان داشتم داستانم هفت خوان رستم دستان نشد من ولی اندازه ی سهم خودم خوان داشتم باز هم دلخوش به این بودم که بادی می وزد قدر موهایم اگر روز پریشان داشتم.. خوب شد ای شانه ی مردانه از راه آمدیچند وقتی بود خیلی حس باران داشتم.. "سیده تکتم حسینی... نارنج مویه ها... عیدتون مبارک دوستان این خانه... زنی از کوه های دوشنبه ......
ما را در سایت زنی از کوه های دوشنبه ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : toktamhosseynio بازدید : 101 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1400 ساعت: 2:27